10 دقیقه
وینس گیلگان بازمیگردد؛ بازگشت به سبک روایتِ کند که شهرتش را ساخت
وینس گیلگان، خالق آثاری همچون Breaking Bad و Better Call Saul، اینبار با مجموعهٔ جدیدی به نام Pluribus بازگشته است — سریالی که آشکارا به روایتِ تدریجی و صبورانهای گرایش دارد که طرفداران مدتهاست از او انتظار داشتهاند. در یک گفتوگوی اخیر با Esquire UK، گیلگان توضیح داد که هنوز به داستانهایی پایبند است که آرام میجوشند و سپس به نقطهٔ اوج میرسند، نه به روایتهایی که در همان نخستین لحظهها همهچیز را فاش میکنند. او این روندِ شتابزدهٔ تولید محتوا و تمایل به نتیجهگیریِ سریع را بیشتر شبیه فستفود دانست تا غذای خانگیِ پیچیده و چندلایه — اشارهای روشن به کیفیتِ عمیقترِ داستانِ بلندمدت.
چیستیِ این بازگشت فراتر از صرف بازگوییِ یک فلسفهٔ هنری است؛ گیلگان این بار پروژهای را طراحی کرده که ظرفیتِ زمانیِ بیشتری برای پرورشِ شخصیتها، مفاهیم اخلاقی پیچیده، و پرداختِ احساسی فراهم میآورد. او اعلام کرده که Pluribus بهعنوان یک آرک چهارفصلِ تقریبی طراحی شده — نزدیک به چهل قسمت — و این گستردگی زمانی به او امکان میدهد تا همان موشکافیِ دقیقِ فنی و دراماتیک را که آثار قبلیاش را متمایز ساخته بود، دوباره اعمال کند.
در سطحِ تکنیکی، انتخابِ ساختارِ چندفصلی و شمارِ حدودیِ قسمتها نشان میدهد که گیلگان میخواهد متنِ سریال را بهمثابهٔ یک بومِ وسیع برای تراوشِ تدریجیِ اطلاعات و افشای مرحلهبهمرحله ببیند. چنین رویکردی به ویژه در تولید تلویزیونیِ امروز، که بین تولیداتِ سریعالگردانِ مبتنی بر الگوریتمهای پخش جریانی و پروژههای بلندمدتِ کارگردانمحور شقه شده است، نوعی موضعگیریِ خلاقانه به شمار میآید.
از منظر تحلیل فنیِ روایت، مزیتِ یک آرکِ طولانی این است که نویسنده و تیمِ فیلمنامه فرصت پیدا میکنند تا مؤلفههایی مانند تغییرات اخلاقیِ آهسته، تناقضهای درونی کاراکترها، و لایهگذاریِ تمها را با ریتمی طبیعیتر شکل دهند. این فرایند نهتنها به شدت شخصیتمحور است، بلکه امکانِ ساختن نمادها و نشانههای تکرارشونده را فراهم میآورد که در طول زمان معنا مییابند و برای تماشاگرانی که به دنبال تحلیلِ عمیقاند، رضایتبخش خواهند بود. از سوی دیگر، چنین ساختاری مستلزم صبرِ مخاطب و اعتماد به هوشمندیِ بیننده است؛ دو خصوصیتی که گیلگان پیش از این با آنها شناخته شده است و آنها را جزو ارکانِ کارِ خود میداند.
در مجموع، بازگشت گیلگان به روایتِ کند و تدریجی صرفاً یک انتخابِ زیباییشناختی نیست، بلکه پاسخی است تحلیلی به تغییراتِ گسترده در اقتصادِ توجه و مدلهای توزیع محتوا در عصرِ پخشِ جریانی. او با این کار میکوشد نشان دهد که سریالسازی بلندمدت هنوز میتواند ارزشِ روایی و تجدیدِ توجهِ مخاطب را بهدست آورد، به شرط آنکه کیفیتِ نگارش، بازیگری و کارگردانی در سطوح بالایی حفظ شود.
رِئا سیهورن و همکاریهای آشنای خالق
یکی از انتخابهای کلیدیِ تیمِ بازیگری، حضورِ رِئا سیهورن (Rhea Seehorn) در نقشِ اصلی است — بازیگری که پیش از این در Better Call Saul در همکاری با گیلگان به شهرت و تحسین دست یافته بود. انتخاب سیهورن بهعنوان بازیگرِ محوری همواره پیامی دوگانه دارد: از یکسو نشانهٔ استمرارِ همکاریهای مورد اعتمادِ گیلگان است، و از سوی دیگر گواهِ آن است که او میخواهد در قلمروی صوتی و تُنالی تازهای تجربه کند و از تواناییهای شناختهشدهٔ همکارانِ دیرین خود بهره ببرد.
حضورِ سیهورن برای مخاطبانِ آشنا با کارنامهٔ گیلگان نوعی نقطهٔ اتصال فراهم میکند: جلوهها و نکاتِ اجراییای که در Better Call Saul دیده شدهاند ممکن است در Pluribus نیز طنینانداز شوند، اما این مجموعه وعده میدهد که هویتِ مستقلی داشته باشد و از بازتولیدِ صرفِ همان فرمولها پرهیز کند. در عمل، این یعنی سیهورن ممکن است در نقشی با ویژگیهای متفاوتتر حضور یابد یا آنکه عناصر شخصیتیاش در دامنهٔ وسیعتری بررسی شوند؛ چیزی که برای تحلیلگران بازیگری و منتقدانِ سریال اهمیتِ ویژهای دارد.
از منظر تولید و مدیریتِ بازیگری، استمرارِ همکاریهای قبلی با گیلگان میتواند تسهیلکننده باشد: زبانِ مشترکِ خلاقانه، شیوهٔ تمرین و بازنمودِ شخصیتها، و اعتمادِ متقابل میان کارگردان-نویسنده و بازیگر، امکانِ سرعتبخشیِ فرایندِ تولید را فراهم میآورد بیآنکه کیفیت فدا شود. در عین حال، گیلگان آشکارا میخواهد مرزهای هنریاش را گسترش دهد؛ بنابراین همکاری با بازیگران آشنا ترکیبی از ثبات و نوآوری را فراهم میکند.

چگونگی جایگیریِ Pluribus در گرایشهای کنونیِ تلویزیون
در عصری که با جاذبههای لحظهای، فرهنگِ «بینیِ تمامقسمتها» (binge culture)، و الگوریتمهایی که به پخشِ محتوای سریع و قابلمصرف پاداش میدهند شناخته میشود، Pluribus بهنوعی اعلامِ مخالفتِ برنامهریزیشده است. صنعتِ تلویزیونِ امروز در حال تقسیمشدن بین سریالهای با ایدهٔ بالا و تولیدِ سریع و پروژههای بلندمدتی است که از منظر کارگردان و نویسنده شکل میگیرند و نیازمندِ صبر و همراهیِ مخاطباند. انتخابِ گیلگان برای پافشاری بر فلسفهٔ روایتِ کند، هم انتخابِ خلاقانهای است و هم نقدی نرم به اقتصادِ توجهِ معاصرِ رسانهها.
مخاطرههایی در این مسیر وجود دارد: بخش مهمی از تماشاگران معاصر به دلیل عادتِ مشاهدهٔ سریع و توقعِ دریافتِ اطلاعاتِ فوری، ممکن است از ریتمِ آهسته ناامید شوند. این گروه تمایل دارند که روایتها در کوتاهترین زمان ممکن به کنشها و نقاط اوج برسند. اما برای مخاطبانی که به دنبال تجربهای عمیقتر و فراتحلیلی هستند، پاداشِ چنین رویکردی درگیریِ عاطفیِ عمیقتر، رشدِ پیچیدهٔ شخصیتها، و امکانِ برداشتهای چندلایه از تمها است — همان ویژگیهایی که سریالهایی مثل Mad Men و The Wire را ماندگار کردند.
از زاویهٔ تحلیلِ صنعتی، رویکردِ Pluribus میتواند بهعنوان الگویی برای تولیداتِ اصیلِ تلویزیونی در دورانِ پساجریانِ کوتاهمدت دیده شود: یک پروژهٔ نویسندهمحور که بر کیفیتِ خطِ داستانی، ظرفیتِ کاراکتر سازی، و ذرهبینیِ اخلاقی تأکید دارد. این نوع سریالها معمولاً به بودجهگذاریِ متفاوت، مرحلهبندیِ تولید طولانیتر، و بازهٔ تبلیغاتی متفاوت نیاز دارند؛ پارامترهایی که سازمانها و پلتفرمها باید در برنامهریزیِ استراتژیکِ خود لحاظ کنند.
در نهایت، موفقیتِ تجاری یا فرهنگیِ Pluribus تا حد زیادی به نحوهٔ همآهنگیِ عوامل مختلف بستگی دارد: کیفیتِ فیلمنامه، جذابیتِ بازیگری، استراتژیِ انتشار و تبلیغات، و پذیرشِ مخاطب برای نوعی از روایت که نیازمندِ سرمایهگذاریِ زمانی و ذهنی است. اگر پلتفرم پخش و تیمِ تولید بتوانند این عوامل را با دقت مدیریت کنند، این سریال میتواند نمونهای موفق از تلفیقِ هنرِ روایتِ بلندمدت با الزاماتِ بازارِ پخشِ جریانی باشد.
همچنین این پروژه فرصتی است برای بررسیِ تأثیرِ الگوریتمها بر فرمِ دراماتیک: آیا پلتفرمها حاضرند برای محتوایی که ممکن است در کوتاهمدت آمارِ بینندهٔ بالا نداشته باشد، اما ارزشِ فرهنگی و طول عمرِ بالاتری دارد، هزینه و فضای پخش اختصاص دهند؟ پاسخِ این سؤال پیامدهای مهمی برای آیندهٔ تولید سریالهای نویسندهمحور خواهد داشت.
"گیلگان همواره به مخاطب اعتماد کرده که برای ضربهٔ بعدی صبر کند," میگوید النا مارکز، تاریخنگار سینما. "Pluribus حسِ بازپسگیریِ زمانِ روایی را القا میکند — گونهای نمایش که مشارکتِ بلندمدت و تماشای دقیق را پاداش میدهد." این گزاره، اگرچه تفسیرِ نظری است، اما نشان میدهد که چطور کارکردِ زمانیِ روایت میتواند به محورِ تجربهٔ تماشاگر بدل شود و ارزشِ منحصربهفردی برای تحلیلگران و مخاطبان خاص ایجاد کند.
یادداشتهای تولید، زمانبندی و بازخورد
تیمِ تولیدِ گیلگان تصمیم گرفت تا فصلِ اول را با جابهجاییِ تاریخیِ نهاییِ پخش جلوتر بیاورد و پایانِ فصل را دو روز پیشتر بگذارد تا در تاریخِ 24 دسامبر پخش شود؛ حرکتی که هدفِ آن اجتناب از همزمانیِ تبلیغاتی با سایر آثار سنگینِ پلتفرمها مانند فصل پنجمِ Stranger Things بود. این تصمیمِ زمانبندی نشان میدهد که در فضای رقابتیِ امروز، زمانِ عرضه میتواند بهاندازهٔ خودِ محتوا تعیینکننده باشد، بهویژه وقتی که رویدادهای بزرگ و تبلیغاتِ پرترافیک میتوانند توجهِ مخاطب را تقسیم کنند.
بازخوردهای اولیهٔ طرفداران بر قدردانی از صبرِ گیلگان و حضورِ مغناطیسیِ رِئا سیهورن تأکید دارند. هوادارانِ قدیمیِ Better Call Saul نکاتِ ظریفِ اجرایی و شباهتهای لحن را میبینند و در عین حال نسبت به هویتِ مستقلِ Pluribus کنجکاوند. از سوی دیگر، برخی منتقدان به بلندپروازیِ پروژه اشاره کردهاند و هشدار دادهاند که سرعتِ روایت میتواند آن را قطبیکننده کند: دستهای از تماشاگران آن را یک شاهکارِ تدریجی خواهند یافت و گروهی دیگر آن را آزمایشی دور از دسترس خواهند شمرد.
در پشتِ صحنه، گزارشها حاکی از آن است که گیلگان خود را برای چالشهای بزرگتری در بخش تولید آماده کرده است؛ چالشهایی که شامل طراحی صحنههای پیچیدهتر، تدارکاتِ زمانبندیِ بیشتر، و بودجهبندیِ دقیقتر برای حفظ استانداردهای سطح بالای تصویری و اجرایی است. این نوع برنامهریزی نشان میدهد که Pluribus طراحی شده تا هم احساسِ صمیمیت را منتقل کند و هم گسترهٔ بصری و تماتیکِ وسیعی داشته باشد — ترکیبی که دستیابی به آن مستلزم همافزاییِ میانِ بخشهای مختلفِ تولید است.
پرسش مهم این است که آیا Pluribus بهسرعت به یکی از شاهکارهای عمومیِ پذیرششدهٔ گیلگان بدل خواهد شد یا اینکه بهعنوان تجربهای قطبیساز شناخته خواهد شد. فارغ از نتیجهٔ نهایی، این پروژه پیام خلاقانهای واضح دارد: یک نویسنده-تهیهکنندهٔ باتجربه تأکید میکند که تلویزیونِ کندسوز هنوز در عصرِ پخشِ سریع و فشرده، قدرتِ روایتگری دارد. این موضعگیری میتواند الهامبخشِ دیگر خالقان باشد تا در تهیهٔ آثار بلندمدت و نویسندهمحور سرمایهگذاریِ بیشتری کنند.
در پایان، اگر Pluribus بتواند توازنِ میانِ انتظاراتِ تجاریِ پلتفرمها و خواستِ هنریِ سازنده را حفظ کند، احتمالاً نمودِ مهمی از بقای روایتِ کند در چشماندازِ تحولیافتهٔ رسانهای خواهد بود — نمونهای که چگونه کیفیتِ محتوا میتواند در عینِ رقابتِ بازارِ پخشِ جریانی، جایگاهِ فرهنگیِ خود را حفظ کند.
منبع: smarti
ارسال نظر