13 دقیقه
برای درک آیندهٔ بشریت در فضا لازم نیست به سکوی آتشينِ کیپ کاناورال یا سالنهای عظیم بوکا چیکا در تگزاس سری بزنید. در زمستان ۲۰۲۵، زیارت آموزندهتر شما به پارک صنعتی کمادعایی در حاشیهٔ ویلنیوس ختم میشود.
بیرون، دما هشت درجه زیر صفر است. باد بیامان بالتیک برف را از پارکینگ میوزاند و خودروهایی را دفن میکند که از صبح تکان نخوردهاند. آسمان به شکل تکهایِ یکدستِ خاکستری است؛ همان آسمانی که پنج ماه از سال بر لیتوانی میماند و ستارگانی را که قرار است دربارهشان صحبت کنیم، پنهان میکند.
اما درون پاکاتاقِ یک کارخانهٔ پیشرو در حوزهٔ فوتونیک، شرایط محیطی تا حد جراحی کنترل شده است: ۲۱ درجه سلسیوس، رطوبت ۴۵ درصد و ذرات معلق تقریباً صفر. زیر وزوز فیلترهای HEPA و نور کهرباییِ هشدار، مهندسی به نام داریوش (نام واقعی نیست، به دلیل حساسیت قراردادهای مرتبط با دفاع) از زیر میکروسکوپ به چیزی نازکتر از تار موی انسان زل زده است.
این یک پوشش آینهای دیالکتریک است که روی عدسی لیزری اعمال شده و بهزودی در یک صورت فلکی ماهوارهای که در ارتفاع حدود ۵۰۰ کیلومتری در گردش است ادغام خواهد شد.
داریوش شبیه یک فضانورد نیست؛ بیشتر شبیه یک ساعتساز خسته به نظر میآید. سه روز است که آفتاب ندیده است. با این حال، قطعهای که او کالیبره میکند، نقطهٔ اتصال حیاتیِ شبکهٔ جهانی ارتباطی است که شرکتهای بزرگ فناوری در سیلیکونولی آیندهٔ خود را بر آن شرطبندی کردهاند.
این تناقض—واقعیت زمینی یخزده و بهظاهر بیادعا در برابر آرمان بلندپروازانهٔ فرازمینی—ویژگی تعیینکنندهٔ اکوسیستم SpaceTech بالتیک در سال ۲۰۲۶ است.
دههها فضا عرصهٔ انحصاریِ ابرقدرتها بود؛ دربارهٔ راکتهای بزرگ، پرچمهای ملی بر ماه گرد و بودجههایی که به درصدی از تولید ناخالص داخلی سنجیده میشدند. آن دوران در حال پایان است. عصر «نیو اسپیس» با دموکراتیزهشدن، مینیاتوریزاسیون و تجاریسازی شناخته میشود؛ عصری که چابکی جای نیروی خام را میگیرد.
و در این منظومهٔ جدیدِ گرانشی، ویلنیوس بهعنوان مرکز ثقلِ غیرمنتظره و مهمی ظهور کرده است. ما راکتهایی که از چاه گرانش زمین فرار میکنند نمیسازیم؛ ما اعصاب، چشمها و پیوندهای ارتباطیای را میسازیم که باعث میشود ماشینهای بالا واقعاً کار کنند.
این داستان تبدیل منطقهای است که به خاطر جنگلهای آرام و معماری قرون وسطاییاش شناخته میشود به موتور خاموشِ اقتصاد مداری.
بخش اول: دموکراتیزه شدن مدار
برای درک جایگاه بالتیک باید ابتدا تحولِ بنیادین در اقتصاد فضا را که بین سالهای ۲۰۱۵ تا ۲۰۲۵ رخ داد، فهمید.
نیم قرن، مانع اصلیِ دسترسی به فضا، هزینهٔ عظیم مقابله با گرانش بود. پرتاب هر کیلوگرم بار به مدار پایین زمین (LEO) زمانی بیش از ۲۰٬۰۰۰ دلار هزینه میبرد. ساخت یک ماهواره پروژهای میلیاردی و دهساله بود که نهایتاً ماشینی به اندازهٔ اتوبوس مدرسه تولید میکرد که وقتی به فضا میرفت منسوخ شده بود.
سپس راکتهای قابل استفادهٔ مجدد آمدند و هزینهٔ هر کیلوگرم به شکل چشمگیری کاهش یافت. ناگهان، گلوگاهِ مسئله دیگر رفتن به فضا نبود؛ گلوگاه این شد که پس از رسیدن به فضا چه میکنید.
این تحول فرصتی برای نوعی ذهنیت مهندسی متفاوت ایجاد کرد. دیگر موضوع ساختِ یک ماهوارهٔ عظیمِ تک و «بیش از حد بزرگ برای شکست» نبود، بلکه ساخت رَمههایی از ماهوارههای کوچک، ارزان و تکرارشونده—CubeSatها و نانوساتها—بود که میتوانستند در دستههای پنجاهتایی پرتاب شوند.
اگر عصر فضای قدیم شبیه به عصر پردازشگرهای مرکزی بود، عصر نیو اسپیس شبیه دوران گوشیهای هوشمند است.
این تغییر بهخوبی به نفع کشورهای بالتیک تمام شد. استونی، لتونی و لیتوانی بودجههای میلیاردی آژانس فضایی نداشتند و برای رقابت در بازیِ حمل سنگین توانایی کمی داشتند؛ اما میراث عمیقی از مهندسی دقیقِ دوران شوروی، نیروی نرمافزاری آماده و تمایلی فرهنگی به کارایی و «بوتاسترپینگ» داشتند.
در حالی که کنسرنهای بزرگ هوافضای اروپا در فرانسه و آلمان در تطبیق فرایندهای بوروکراتیک با این واقعیتِ پُرشتابِ جدید دچار مشکل بودند، تیمهای چابک در ویلنیوس و تالین از قبل در حال چاپ سهبعدی پیشرانهای ماهواره و کدنویسی نرمافزارهای مانور مداری با بودجههای محدود بودند.
تا سال ۲۰۲۶، نتایج غیرقابل انکار است. درصد نامتناسبی از سختافزاری که اکنون در LEO فعال است، دارای ذاتی است—کدی، حسگری، اپتیک لیزری یا قطعهٔ پیشران—که منشأ آن از این منطقه است.

بخش دوم: ابرقدرت فوتونیک
اگر یک تکنولوژی به لیتوانی برتری «نابرابر» در مسابقهٔ فضایی بدهد، آن فوتونیک—علم تولید و کنترل نور—است.
در دنیای دیپتک این یک راز آشکار است: اگر به دقیقترین فناوری لیزری جهان نیاز دارید، به ویلنیوس میروید. این پدیده چیز جدیدی نیست؛ نتیجهٔ نیم قرن وسواس علمی است که از دههٔ ۱۹۷۰ در دانشگاه ویلنیوس آغاز شد و امروز به صنعتی غالب جهانی تبدیل شده است. سالها این لیزرها عمدتاً برای پژوهشهای علمی یا تولید سطحبالا (مانند برش شیشه برای تلفنهای هوشمند) استفاده میشدند.
اما در دههٔ ۲۰۲۰، فضا بازار نهایی برای لیزرها شد.
چرا؟ چون امواج رادیویی—روش سنتیِ ارتباط با ماهوارهها—در حال اتمام پهنای باند هستند. آنها کند، بهراحتی قابل اخلال و طیف فرکانسیشان شلوغ است. آیندهٔ ارتباطات فضایی در پیوندهای نوری بین-ماهوارهای (OISL) نهفته است: به زبان ساده، استفاده از لیزرها برای انتقال ترابایتها داده بین ماهوارهها در مدار و ایجاد ستون فقرات اینترنت در خلأ فضا.
برای هدفگرفتن ماهوارهای متحرک هزاران کیلومتر دورتر با یک پرتو لیزر نیاز به اجزای اپتیکی با دقتی فراتر از تصور است. آینهها باید تا سطح اتمی صیقلی باشند و پوششها باید در برابر تشعشعات شدید فضا بدون افت عملکرد مقاومت کنند.
اینجا نقطهٔ قوت ویلنیوس است.
در سال ۲۰۲۵، چند اپراتور بزرگ جهانی صورتفلکی ماهوارهای (شرکتهایی که تلاش میکنند اینترنت پهنباند جهانی از فضا فراهم کنند) بهصورت خاموش و بلندمدت قراردادهای تأمین با شرکتهای فوتونیک لیتوانی امضا کردند. آنها قطعاتِ آماده نمیخرند؛ در عوض آزمایشگاههای تحقیق و توسعه در اینجا تأمین مالی میکنند تا مرزهای فیزیک را جابهجا کنند و ترمینالهای اپتیکی کوچکتر، سبکتر و کممصرفتری بسازند.
وقتی میخوانید اینترنت پرسرعت روی یک کشتی تفریحی در وسط اقیانوس آرام یا در یک ایستگاه تحقیقاتی در قطب جنوب در دسترس است، احتمال بسیار بالایی وجود دارد که بستههای داده روی پرتو نوری سفر کرده باشند که با شیشهٔ لیتوانیایی شکل داده شده است.

بخش سوم: چشمهای آسمان (مشاهدهٔ زمین)
فراتر از ارتباطات، ستون دوم اقتصاد فضایی بالتیک مشاهدهٔ زمین (Earth Observation) است.
کالا شدنِ سختافزار ماهوارهای به ما امکان میدهد سیاره را تقریباً در زمان واقعی پایش کنیم. اما سختافزار فقط مکانیزم تحویل است؛ ارزش واقعی در دادهها نهفته است.
استونی، پیشگام جامعهٔ دیجیتال جهان، سریعاً این موضوع را درک کرد. آنها فقط نمیخواستند ماهواره بسازند؛ میخواستند زیرساخت نرمافزاریای بسازند که بتواند آنچه ماهوارهها میبینند را تفسیر کند و اطلاعات قابل اقدام تولید کند.
در ۲۰۲۶، استارتاپهای بالتیک در پردازش دادههای تصویربرداری اَبَرطیفی (hyperspectral) پیشتازند. دوربینهای استاندارد نور قرمز، سبز و آبی را میبینند؛ اما حسگرهای اَبَرطیفی صدها باند نور در طیف الکترومغناطیسی را میبینند که برای چشم انسان نامرئی است و امکان استخراج اطلاعات شیمیایی و محیطی بسیار دقیق را فراهم میکنند.
از مدار، حسگری ساخت بالتیک تنها یک جنگل را نمیبیند؛ امضای شیمیایی کلروفیل در برگها را شناسایی میکند و میتواند آفتهای چوبخوار را ماهها قبل از قهوهایشدن درختان تشخیص دهد. نه تنها تکهای از اقیانوس را میبیند، بلکه اثر گرماییِ یک کشتی صیادی غیرقانونی که ترانسپوندر AIS خود را خاموش کرده، را آشکار میسازد.
این دادهها نفت نوین هستند—منبعی که در تصمیمگیریهای کشاورزی، مدیریت منابع و امنیت بهسرعت ارزشگذاری میشود.
کشاورزی: کشاورزان در میدویست آمریکا به سرویسهای دادهای که در تالین پردازش میشوند مشترک میشوند؛ این سرویسها بهطور دقیق مشخص میکنند کدام هکتار ذرت نیاز به نیتروژن دارد، محصول را بهینه میکنند و از جاری شدن سموم جلوگیری مینمایند.
پایش اقلیم: دولتهای اروپایی از دادههای EO بالتیک برای تأیید ادعاهای اعتبارات کربن استفاده میکنند و با سنجش فضاپایه نشتهای متان از تاسیسات صنعتی را با دقتی بیسابقه اندازهگیری میکنند.
پایش زیرساختها: شرکتهای بیمه از دادههای راداری مداری (Synthetic Aperture Radar - SAR) که در منطقه پردازش میشود استفاده میکنند تا نشستهای میلیمتری پلها یا سدها را زیر نظر داشته و قبل از رخداد شکست، آن را پیشبینی کنند.
کشورهای بالتیک از زنجیرهٔ پایین به بالای ارزش صعود کردهاند. آنها دیگر فقط فلز را برای فضا خم نمیکنند؛ بلکه هوش عملیاتی که فضا فراهم میآورد را میفروشند—محصولی که برای کشاورزی، مدیریت خطرات و امنیت ملی کاربرد دارد.

بخش چهارم: سایهٔ ژئوپولیتیک (واقعیت دوگانه-استفاده)
نوشتن دربارهٔ فناوری فضایی در ویلنیوس در دسامبر ۲۰۲۵ بدون اشاره به بستر ژئوپولیتیک سادهلوحی است. جنگ در اوکراین همهچیز را برای این منطقه تغییر داد و فضا مستثنی نبود.
این درگیری نخستین «جنگ فضایی تمامعیار» بود. هر دو طرف بهشدت به تصاویر تجاری ماهوارهای (مانند Maxar و Planet) برای اطلاعات نظامی و به اینترنت ماهوارهای (مانند Starlink) برای ارتباطات هنگامی که زیرساختهای زمینی از کار افتادند وابسته بودند.
این امر زنگ هشداری خشن برای برنامهریزان دفاعی اروپا بود: فضا زیرساختی حیاتی است و اروپا بهطرز خطرناکی وابسته به شرکتهای خصوصی آمریکایی است.
این درک، سیلی از هزینههای دفاعی را به بخش فضایی بالتیک روانه کرد تحت عنوان فناوری «دوگانه-استفاده»—فناوریای که هم کاربردهای غیرنظامی و هم نظامی دارد.
شرکتی در لیتوانی که سیستمهای ناوبری خودمختار برای نانوساتها میسازد، اکنون بهعنوان دارایی استراتژیک دفاعی دیده میشود. چرا؟ چون اگر در سناریوی درگیری ماهوارههای GPS مختل یا اخلال شوند، نیاز به ماهوارههایی خواهید داشت که بتوانند با استفاده از ردیابهای ستاره و هوش مصنوعیِ onboard ناوبری کنند.
استارتاپی در لتونی که تراشههای حافظهٔ مقاوم در برابر تابش برای کاوشگرهای فضای عمیق توسعه میدهد، ناگهان از صندوقهای نوآوری ناتو کمکهزینه دریافت میکند. چرا؟ چون تراشههایی که میتوانند کمربند تشعشعی مشتری را تحمل کنند، احتمالاً در برابر محیط الکترومغناطیسی جنگ الکترونیک نیز مقاومت خواهند داشت.
فضای فکری در هابهای SpaceTech ویلنیوس جدی است. مهندسان میدانند آنچه میسازند صرفاً برای شمارش درختان یا فراهمکردن وایفای پروازی نیست؛ آنها چشمها و گوشهای مداری را میسازند که خط اول دفاع در جناح شرقی ناتو را تشکیل میدهد. این نزدیکی به خطر حس فوریت و عملگراییای ایجاد کرده که گاهی در مراکز فناوری پرزرقوبرق اروپای غربی کمیاب است.

بخش پنجم: استعدادها و اکوسیستم
چه کسانی نیروی محرکهٔ این انقلاب خاموش هستند؟
اگر به یک استارتاپ فضایی در ویلنیوس یا تارتو بروید، دیگر آن «فرهنگ هاسل»ِ سیلیکونولی را با لباسهای پاتاگونیا و سخنرانی دربارهٔ «تغییر جهان» نمیبینید؛ فضایی متفاوت وجود دارد.
شما فیزیکدانان، مهندسان مکانیک و ریاضیدانان را میبینید؛ کسانی که عمیقاً به تبلیغات بازاریابی بدبیناند، چون فیزیک نسبت به پرزنتیشنها بیتفاوت است.
اکوسیستم پیوندی نزدیک و ریشهدار در دانشگاه دارد. جریان استعداد از مؤسساتی مانند Vilnius Tech، دانشگاه فناوری کائوناس (KTU) و دانشگاه تارتو استوار است. این مؤسسات سریع واکنش نشان دادهاند و دورههای کارشناسی ارشد تخصصی در فناوری فضایی ارائه میدهند که با مشارکت رهبران صنعتی تدریس میشود.
بر خلاف رونق نرمافزار دههٔ ۲۰۱۰ که فارغالتحصیلان بوتکمپ میتوانستند ظرف دو سال توسعهدهندهٔ ارشد شوند، مهندسی فضایی نیازمند دانش بنیادی عمیق است. در عرصهای که یک اشتباه میلیونها یورو هزینه دارد و در جو بالایی جوّ از بین میرود، نمیتوان «سریع حرکت کرد و خراب کرد». این واقعیت استانداردهای کاری و آموزشی را بهطور قابل توجهی بالا برده است.
این نیاز به تخصص عمیق، استخرِ پایداری از استعدادها ایجاد کرده است. مهندسان تمایل دارند در منطقه بمانند. کیفیت زندگی در ویلنیوس همراه با چالش فکری واقعیِ کار، بیشتر از حقوق بالاتر در لندن یا زوریخ برایشان اهمیت دارد. آنها دانش صنعتی نسلبهنسل میسازند، نه صرفاً دنبال مرحلهٔ بعدیِ سرمایهگذاری یا گزینهٔ سهام.
نتیجهگیری: گرهٔ ضروری
همزمان با پایان سال ۲۰۲۵، صنعت فضایی جهانی آمادهٔ رشد نمایی در ۲۰۲۶ است. در آستانهٔ دیدن نخستین ایستگاههای فضایی تجاری واقعاً عظیم، آغاز زیرساختهای قمری و انفجار اقتصاد خدمات در مدار (رباتهایی که به تعمیر ماهوارههای دیگر میپردازند) قرار داریم.
کشورهای بالتیک احتمالاً هرگز راکت عظیمی را از خاک خود پرتاب نخواهند کرد و هرگز کورپوس فضانوردیِ درخشانی که نامش بر زبانها بیفتد نخواهند داشت.
اما این نقش آنها نیست. نقش آنها این است که گرهٔ ضروری در زنجیرهٔ تأمینِ آینده باشند.
وقتی نخستین فرودگر تجاری قمری در قطب جنوب ماه در سالهای آینده فرود میآید، به برگهٔ مشخصات دقیق نگاه کنید. احتمال بسیار بالاست که آلتیمتر لیزری که آن را هدایت میکند یا حسگر تشعشع که از رایانهاش محافظت میکند، مسیرش را از یک پارک صنعتی پوشیده از برف در لیتوانی آغاز کرده باشد.
غولهای مسابقهٔ جدید فضایی—میلیاردرها و ابرقدرتها—به ستارگان دست میزنند؛ اما آنها روی میزهای اپتیکی ساختهشده در ویلنیوس ایستادهاند.
در نور سرد زمستان بالتیک، آینده با هر فوتون شکل میگیرد.
منبع: smarti
نظرات
آسمانگرد
بخش ژئوپلیتیکش ترسناکه؛ وقتی فناوری مدنی به ابزار دفاعی تبدیل میشه، کیا مالکیتش رو خواهند داشت؟ کنترل چطور برقرار میشه، سوال بزرگه
ماکس_
اینا جدی دارن ستون فقرات اینترنت رو با نور میسازن؟! خفن 😮 توضیحات فنی جذاب بود، یه کم شتابزده ولی باحال
ماریوس
خوشقلمی دارن، اما حس میکنم تبلیغش کردن؛ واقعیت اینه که پول و لجستیک مهمتر از فقط «لیزر» و فلسفهس.
سیتیلن
تحلیل به طرز مرتب و منطقی نوشته شده، اما ممکنه درباره مشکلات مقیاسپذیری و زنجیره تامین کمی خوشبین باشه
لابکور
به آدمهایی که اونجا کار میکنن تبریک، من روی حسگرهای ردیابی کار کردم و دیدم دادههای EO چطور تصمیم میسازن، خیلی تغییر دهندهست
توربو
واقعاً آینههای اتمی تو یه کارخونه کوچک ساخته میشه؟ منبع داره؟ یه چیزایی زیادی ایدهآله بنظرم...
فینکس
منطقش مشخصه، کوچیک ها الان انعطاف بیشتری دارن، ولی ریسک نظامی و کنترل تکنولوژی هم هست، نباید ساده گرفت
دیتاپالس
واو، فکر نمیکردم لیتوانی اینقدر تو فوتونیک جلو بزنه... تصویری نزدیکتر از آینده، جاهایی که قبلا بهشون فکر نمیکردم.
ارسال نظر